جدول جو
جدول جو

معنی گروگیر کردن - جستجوی لغت در جدول جو

گروگیر کردن(دَ)
به رهن گرفتن. به رهن خود درآوردن:
گرو کن به عمر ابد جام را
گروگیر کن بادۀ جام را.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
به گرو سپردن چیزی یا کسی را:
همان نیز با باژ فرمان کنیم
زخویشان فراوان گروگان کنیم.
فردوسی.
از من خسیس تر که بود در جهان
گر تن به نان چو گربه گروگان کنم.
ناصرخسرو.
تو آن جوادی شاها که آز گیتی را
سخاوت تو به دست فنا گروگان کرد.
مسعودسعد.
- دل را گروگان کردن، دل دادن. توجه کامل کردن:
سخن هرچه گویدش فرمان کند
بفرمان او دل گروگان کند.
فردوسی.
به نیکی گرائیم و پیمان کنیم
به داد و دهش دل گروگان کنیم.
فردوسی.
- زبان را گروگان کردن، سوگند خوردن:
یکی با شما باز پیمان کنم
زبان را به یزدان گروگان کنم.
فردوسی.
- زبان خود را به گرو گذاشتن:
بخواهم من او را و پیمان کنم
زبان را به نزدت گروگان کنم.
فردوسی.
- سر گروگان کردن، سر خود را به گرو گذاشتن:
بدو گفت بهرام پیمان کنم
بدین رنجها سر گروگان کنم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(زَ زَ دَ)
ستردن غبار و گرد از ظرف، کاخال و مانند آن. رجوع به گردگیری شود
لغت نامه دهخدا
(بَ شِ تَ)
بمسخره خرها گرفتن. گرفتن خر به بیگاری یا برای اردو. (یادداشت بخط مؤلف) :
گفت خیر است بازگوی خبر
گفت خرگیر می کند سلطان.
انوری.
، بمشکل افتادن. به رنج افتادن. چون خر در وحل گیر کردن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گه گیر کردن
تصویر گه گیر کردن
گاهی یک باره بکاری چسبیدن درباره چیزی پیله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بعنوان گرو سپردن چیزی یا کسی را: همان نیز با باژ فرمان کنیم زخویشان فراوان گروگان کنیم. یا دل را گروگان کردن، توجه کامل کردن، یا زبان را گروگان کردن، سوگند خوردن قسم خوردن، یا سر (خود) را گروگان کردن، سر خود را بگرو گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردگیری کردن
تصویر گردگیری کردن
پاک کردن گرد و غبار چیزی: در و دیوار اطاقها را گرد گیری کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیرگیر کردن
تصویر گیرگیر کردن
پارس کردن (سگ)، گیر کردن (سگ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
يتضمّن
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
Engage
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
engager
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
संलग्न करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
مشغول کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
জড়িত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
kuhusika
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
dahil etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
관여하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
関与する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
להעסיק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
betrekken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
melibatkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
มีส่วนร่วม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
coinvolgere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
engajar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
吸引
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
angażować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
залучати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
einbeziehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
вовлекать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درگیر کردن
تصویر درگیر کردن
involucrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی